چی فکر میکردم چی شد.خواهشا کمک کنید😔🙏

[در جستجوی راه حل❔]

من رفتم کلاس زبان تصمیم داشتم جدی رو مکالمم کار کنم بعدم کنکور ارشد شرکت کنم.
تو کلاسمون در مورد یه لیدر اقا که انگلیسی بلده کمک میکنه ادم خوبیه صحبت شد.
منم از خدا خواسته یه روز رفتم پیشش گفتم میخوام فقط زبان یاد بگیرم چیکار باید بکنم.گفت همراه تورهام میفرستمت.چند نفره دیگم لیدر داریم همراه اونا میری.با خارجی ها صحبت میکنی کم کم یاد میگیری.منم همینکارو کردم که انگلیسی یاد گرفتم.

مبلغی هم بهت میدیم.من گفتم اصلا پول نمیخوام من فقط هدفم یادگیری زبانه.
خلاصه نفر اول یه خانوم خارجی بود بهم زنگ زد تا برم باهاش تا یه شهری گفت اونجا لیدر هست.منم از خدا خواسته قرار نبود توضیحی بدم.رفتم اون شهر در خواست لیدر کردم توضیحم داد.
منم دستو پا شکسته انگلیسی حرف زدم.
برگشتم واقعا راضی بودم چون فکر میکردم تو انگلیسی صحبت کردنم تاثیر داشت.
گروه دوم یه خانوم و اقای خارجی بودن.
گفت برو خونه های تاریخی رو توضیح بده.گفتم والا من نه اینقدر انگلیسیم فوله که بتونم توضیح بدم نه رشتم تاریخ و جهانگردیه من هیچی از تاریخ شهرم نمیدونم.(راستش اصلا علاقه هم ندارم به تاریخ تا بدونم)
گفت نه یکی از اونا فارسی صحبت کردن بلده.یکمم بخون بلد میشی.
گفتم در حد توانم تلاش میکنم.
دو شب نشستم خوندم.
باهاشون رفتم اول که انتظار داشتن انگلیسی حرف بزنم.از این بابت حالشون گرفته شد.بعدم تمام دیوارها تمام بناهارو توضیح میخواستن.جمعش کردم ولی به شدت عذاب وجدان گرفتم چون این همه خرج کنی بیایی این سر دنیا گیر یه لیدر بیفتی که اطلاعاتش معمولیه.اونا هم ناراحت شدن.چون من بلد نبودم توضیح انچنانی بدم.
پنجاه تومن اینجا بهم داد که به زور گرفتم..

خلاصه گذشت یه بارم زنگ زد جواب ندادم تا یه هفته پیش مسافرت بودم.پیام داد تورو خدا جواب بده.تعجب کردم اولش فکر کردم اشتباه برا من فرستاده ولی زنگ زد. بابام گفت جواب بده جواب دادم.
گفت یه اتوبوسن از فلان جا میان برو براشون توضیح بده.
اونموقع گفتم باشه.گفتم در توانم.چون من چیز خاصی بلد نیستم. گغتم منو تنها حتما نمیفرسته.با خودم گفتم فلان جا که توضیحش سخته لیدر داره پس من تلاش کنم فقط چندتا خونه رو تو ذهنم بسپرم.
بهش گفتم در حد توانم من زیاد بلد نیستم.
از مسافرت برگشتم رفتم سراغش بهم شش جارو گفته برو براشون توضیح بده یه جاش که واقعا در حد من نیست بهش گفتم اونجا دیگه لیدر مخصوص خودشو داره.گفت نه اونجارو هم توضیح بده.گفتم اخه تخصصیه.من در حا توانم میتونم.گفته حالا تو بخون فقط سوتی ندی.

حالا من رفتم کتابخونه.کلی کتاب گرفتم سه روزم بیشتر وقت ندارم.
کنکورم رو هواس زبانم رو هواس.سفارش مشتری دارم چون یه هنر دستم دارم
نمیدونم چیکار کنم.
چجوی اخه سوتی ندم.
از این طرفم میگم مگه این نبود که میگفت کلی لیدر زیر دستش کار میکنن چرا منو که نه زبانی بلدم نه چیزی از تاریخ میدونم میفرسته اینورو اونور.
مگه قرار نبود انگلیسی یاد بگیرم.??

اشتباهی کردم که شدیدا توش موندم.
من چجوری واسه یه اتوبوس توضیح بدم??
یه راهی بگین.
نمیتونم زنگ بزنم بگم نه.فقط میتونم دعا کنم لغو بشه.

[delvapas2000]

من رفتم کلاس زبان تصمیم داشتم جدی رو مکالمم کار کنم بعدم کنکور ارشد شرکت کنم.
تو کلاسمون در مورد یه لیدر اقا که انگلیسی بلده کمک میکنه ادم خوبیه صحبت شد.
منم از خدا خواسته یه روز رفتم پیشش گفتم میخوام فقط زبان یاد بگیرم چیکار باید بکنم.گفت همراه تورهام میفرستمت.چند نفره دیگم لیدر داریم همراه اونا میری.با خارجی ها صحبت میکنی کم کم یاد میگیری.منم همینکارو کردم که انگلیسی یاد گرفتم.

مبلغی هم بهت میدیم.من گفتم اصلا پول نمیخوام من فقط هدفم یادگیری زبانه.
خلاصه نفر اول یه خانوم خارجی بود بهم زنگ زد تا برم باهاش تا یه شهری گفت اونجا لیدر هست.منم از خدا خواسته قرار نبود توضیحی بدم.رفتم اون شهر در خواست لیدر کردم توضیحم داد.
منم دستو پا شکسته انگلیسی حرف زدم.
برگشتم واقعا راضی بودم چون فکر میکردم تو انگلیسی صحبت کردنم تاثیر داشت.
گروه دوم یه خانوم و اقای خارجی بودن.
گفت برو خونه های تاریخی رو توضیح بده.گفتم والا من نه اینقدر انگلیسیم فوله که بتونم توضیح بدم نه رشتم تاریخ و جهانگردیه من هیچی از تاریخ شهرم نمیدونم.(راستش اصلا علاقه هم ندارم به تاریخ تا بدونم)
گفت نه یکی از اونا فارسی صحبت کردن بلده.یکمم بخون بلد میشی.
گفتم در حد توانم تلاش میکنم.
دو شب نشستم خوندم.
باهاشون رفتم اول که انتظار داشتن انگلیسی حرف بزنم.از این بابت حالشون گرفته شد.بعدم تمام دیوارها تمام بناهارو توضیح میخواستن.جمعش کردم ولی به شدت عذاب وجدان گرفتم چون این همه خرج کنی بیایی این سر دنیا گیر یه لیدر بیفتی که اطلاعاتش معمولیه.اونا هم ناراحت شدن.چون من بلد نبودم توضیح انچنانی بدم.
پنجاه تومن اینجا بهم داد که به زور گرفتم..

خلاصه گذشت یه بارم زنگ زد جواب ندادم تا یه هفته پیش مسافرت بودم.پیام داد تورو خدا جواب بده.تعجب کردم اولش فکر کردم اشتباه برا من فرستاده ولی زنگ زد. بابام گفت جواب بده جواب دادم.
گفت یه اتوبوسن از فلان جا میان برو براشون توضیح بده.
اونموقع گفتم باشه.گفتم در توانم.چون من چیز خاصی بلد نیستم. گغتم منو تنها حتما نمیفرسته.با خودم گفتم فلان جا که توضیحش سخته لیدر داره پس من تلاش کنم فقط چندتا خونه رو تو ذهنم بسپرم.
بهش گفتم در حد توانم من زیاد بلد نیستم.
از مسافرت برگشتم رفتم سراغش بهم شش جارو گفته برو براشون توضیح بده یه جاش که واقعا در حد من نیست بهش گفتم اونجا دیگه لیدر مخصوص خودشو داره.گفت نه اونجارو هم توضیح بده.گفتم اخه تخصصیه.من در حا توانم میتونم.گفته حالا تو بخون فقط سوتی ندی.

حالا من رفتم کتابخونه.کلی کتاب گرفتم سه روزم بیشتر وقت ندارم.
کنکورم رو هواس زبانم رو هواس.سفارش مشتری دارم چون یه هنر دستم دارم
نمیدونم چیکار کنم.
چجوی اخه سوتی ندم.
از این طرفم میگم مگه این نبود که میگفت کلی لیدر زیر دستش کار میکنن چرا منو که نه زبانی بلدم نه چیزی از تاریخ میدونم میفرسته اینورو اونور.
مگه قرار نبود انگلیسی یاد بگیرم.??

اشتباهی کردم که شدیدا توش موندم.
من چجوری واسه یه اتوبوس توضیح بدم??
یه راهی بگین.
نمیتونم زنگ بزنم بگم نه.فقط میتونم دعا کنم لغو بشه.

عزیزم اصولا ادم نباس کاری بیش از توانایی خودش تقبل کنه
حالا که تقبل کردین و تجربه های نه چندان جالبی داشتین

فعلا دوتا راه بیشتر نیست
یا زنگ بزنین انصراف بدین که میگین نمیشه
یا که تایم کافی بزارین مطالعه کنین راجع به پیشینه تاریخی اون ابنیه و مکانهایی که قراره راجع بشون توضیح بدین اطلاعات کافی بدست بیارین

بنظرم وقتتونو اینجا هدر ندین
الان فقط در فرصت باقیمانده سعی کنین معلوماتتونو بالا ببرین

با دعا کردن چیزی تغییر نمیکنه
فقط مطالعه کنین و مطالعه و مطالعه